سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 87/12/14 | 12:51 صبح | نویسنده : ...

     می نویسم روی هر گل نام زیبای تورا تا که شاید یک شب جمعه ملاقاتت کنم

به نام آنکه مهر مهدی(عج) را بر دلها نهاد

ای کاش روزهای " غفلت " ما از شبهای " غیبت " شما طولانی‌تر نبود.
وقتی تو بیایی بزرگترین جشن عالم برپا می شود.
با تومی گویم،
ازتومی پرسم ،
چرا هیچ ازحج بازگشته ای, پیغام تو را برای ما نمی آورد ؟
چرا مردم وقتی به هم می رسند, نمی پرسند: تازگی ها از مولا چه خبر؟
چرا هیچ کس برای آمدنت نذر نمی کند؟
چرا دعاهایمان هم از نام تو خالی شده است؟
چرا بودنت را باور نکرده ایم؟
چرا وقتی به شهر ما می آیی, آمدنت را حس نمی کنیم؟
چرا نیامدنت را با نبودن یکی می گیریم؟
چرا چشمهایمان چنان آلوده گناه شد که شایستگی دیدارت را از کف دادیم؟
چرا زبانهایمان چنان با دروغ پیوند خورد که دیگر نتوانستیم با تو هم سخن شویم؟
چرا شرمنده نگاهت از همین نزدیکی ها نیستیم؟
چرا صدای گامهای تو را که نزدیک می شوی نمی شنویم؟
این نوای اوست که در کنار خانه توحید ، در لباس ناشناس ربّ البیت را می خواند و درخواست می کند که :

« اللهّم اَنجِزلی ما وَعَدتَنی »
« خدایا آنچه را که به من وعده نمودی ، برسان »


بیاییم با پیمان ولایت به آستان مدارش ، دست بیعت را بسویش دراز کنیم و با مدد خواهی از حضرت حقّ ، زنگارهای پلیدی را از جان خویش بزداییم و قلب و جان را به نیوشیدن کلمات گهربار او و پدران پاکش صفا بخشیم و هر صبح و شام فرج حضرتش را از خدای متعال مسئلت کنیم و همیشه این دعا را از صمیم جان زمزمه کنیم که :
« اللهّم عجّل لولیّک الفرج »
« بارالها در فرج و گشایش برای ولیّت شتاب کن
»

 

( برگرفته از مجله موعود / شماره 28 )

منبع:تبیان استان خوزستان




  • پنجه آفتاب
  • شرم
  • ضایعات