با اشک ز چشمانم بیرون شده بینائی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهائی
عشقت چو به دل آمد بی نام ونشانم کرد
تیر غم هجرانت ای یار کمانم کرد
ما را نبود دلبر غیر از تو دگر یاری
این خسته مسکین را ازلطف نما یاری
برای آمدنت انتظار کافی نیست
دعا و اشک ودلی بیقرار کافی نیست
چنین یخ زده ایمان من اگر هر روز
هزار بار بیاید بهار کافی نیست
خودت دعا بکن ای مهربان که برگردی
دعای این همه شب زنده دارکافی نیست
خستگان درد را هنگام درمان خواهد آمد
تشنگان وصل را پایان هجران خواهد آمد
غم مخور ای دل غمین یعقوب از هجران که آخر
یوسف مصر ملاحت سوی کنعان خواهد آمد
می آید آن کسی که سحر در نگاه اوست
می آید آنکه جان جهان جایگاه اوست
می آید آن کسی که هزاران هزار دل
در انتظار بوسه گرم نگاه اوست
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا
.: Weblog Themes By Pichak :.