کوله بارت بربند...
شاید این چند سحر فرصت آخر باشد...
که به مقصد برسیم ، بشناسیم خدا را...
وبفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم...
می شود آسان رفت ...
می شود کاری کرد...
که رضا باشد او...
ای سبکبال...
در این راه شگرف، در دعای سحرت...
در مناجات خدایی شدنت،هرگز از یاد مبر...
من جا مانده بسی محتاجم...
السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) ادرکنی
گفته بودم گربیایی مقدمت را گل فشانم
گل چه قابل مهربانم ، چشم هایم فرش راهت
"نیایش" ، نیاز روح است و "دعا" ، غذای جان .
در اینکه چه باید خواست و چگونه باید خواست، نیازمند رهنمود و تعلیم سا لکان واصل و عارفان کاملیم، یعنی امام معصوم و اولیای الهی .
"مناجات شعبانیه"، ره آوردی از آموزشهای سالکانه آن حجتهای الهی به رهروان راه معنی است .
"مناجات شعبانیه"، زمزمه مناجات است و شور دعا و سوز تضرع و روزنه امید.
گفتگو با خدایی است که راز درون و نیاز انسان و فرجام امور را میداند و پیش از آن که لب به سخن گشاییم، دفتر دلمان و کتاب نفسمان را میخواند و قلم تقدیرش به همه چیز و همه کس جاری است و سود و زیانها و افزایش و کاستیها به دست اوست .
الهی . . . ان حرمتنی فمن ذالذی یرزقنی و ان خذلتنی فمن ذا الذی ینصرنی . . .
خدایا! اگر محرومم سازی، کیست که روزیم دهد؟ و اگر خوارم کنی کیست که یاریم کند؟ از خشم تو به خودت پناه میبرم . اگر من شایسته رحمتت نیستم، تو سزاوار جود و بخششی .
در "مناجات شعبانیه" ، نیایشگر صاحبدل، خود را در برابر خدایی میبیند، بخشنده و رحمت گستر، رئوف و خطاپوش، رحیم و پوزشپذیر، که نه میتواند دل از عطای او برکند و نه از عفو او بر خطاها نومید شود . زبان عذر خواهی او از خدا بلند است و دامن حسناتش کوتاه .
زبان ، زبان عشق و شیدایی است:
خدایا! اگر میخواستی خوارم کنی، هدایتم نمیکردی، اگر میخواستی رسوایم کنی از عقوبت دنیا معافم نمیکردی . . .
خدایا! اگر مرا به جرمم بگیری، دست به دامان عفوت میزنم،
اگر مرا به گناهانم مؤاخذه کنی، تو را به بخشایشتباز خواست میکنم .
اگر در دوزخم افکنی، به دوزخیان اعلام خواهم کرد که دوستت دارم . . .
هر چند در کنار طاعتت، عملم کوچک است، اما امیدم بسی بزرگ است، پس چگونه میتوانم از آستانت تهیدست و محروم برگردم؟
اوج فرازهای بلند این دعا آنجا ست که امام از خدایش"کمال انقطاع" میطلبد، از همه بریدن و به او پیوستن، جز فروغ او را ندیدن، چشم دل به نور کبریایی روشن ساختن، حجابهای نور را گسستن و به معدن عظمت رسیدن و جان را معلق درگاه ربوبی ساختن و به درگاه عزت و قدس او آویختن و در خلوت خدا، همدم او شدن و مدهوش جلال الهی گشتن . . .
الهی! هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک . . .
خدایا نهایت بریدن از غیر تو و پیوستن به خودت را روزی ام ساز و چشم های قلبمان را با نظاره به خودت روشن ساز...
"مناجات شعبانیه" شکوه از جداییها و دور افتادنها و غفلتها و به خواب رفتنهاست . و انسان، تردیدی میان کیفر الهی، دوزخ را در چشم انداز قرار میدهد و پاداش خدا، به بهشت فرا میخواند .
تا یار، که را خواهد و میلش به که باشد!
و پایان دعا، خواستهای چنین است:
خدایا! مرا به فروغ نشاط انگیز عزت خویش بپیوند، تا تنها شناسای تو باشم و از غیر تو روی برتابم و تنها از تو ترسم و بیم تو داشته باشم.
این است که همه امامان، بیاستثنا، زبانی مترنم و دلی مشعوف به این دعا داشتهاند و مناجات شعبانیه، با این حقایق ناب عرفانی و لحن و زبانی شیدایانه، "سرود شوریدگی" آن پیشوایان بوده است .
این است: رمز تغزل ائمه با این نشید آسمانی و سرود عرفانی!
التماس دعا
.: Weblog Themes By Pichak :.